مي خواهي تو هم خدا و هم خرما را
تقسيم مكن با من و او فردا را
صد بار دگر هم كه شود مي گويم
يا يار خودت يا كه منِ تنها را
*****************
افسوس كه جا مانده ي پاييزم و درد
لبريز تنفر شده ام چون گل زرد
وقتي كه شكست قلب من فهميدم
از عشق به جز هوس نمي داند مرد
***********************
اين عشق به سر آمد و او تنها رفت
تا خانه ي عشق با خدا هم پا رفت
يك روز بيايي و همه جار زنند
برگرد كه مهزاد از اين دنيا رفت
*********************
صد شاخه گلايل از بهار آوردي
اي مرگ براي من تو يك هم دردي
شب تا به سحر منتظرت مي مانم
هم بستر من شو تا ابد گر مردي
**********************
اي مرگ نيامدي دگر دير شده
ديوانه ي تو اسير زنجير شده
برگرد و ببين كه شاعره از غم تو
هر لحظه به دست غير تحقير شده
تقسيم مكن با من و او فردا را
صد بار دگر هم كه شود مي گويم
يا يار خودت يا كه منِ تنها را
*****************
افسوس كه جا مانده ي پاييزم و درد
لبريز تنفر شده ام چون گل زرد
وقتي كه شكست قلب من فهميدم
از عشق به جز هوس نمي داند مرد
***********************
اين عشق به سر آمد و او تنها رفت
تا خانه ي عشق با خدا هم پا رفت
يك روز بيايي و همه جار زنند
برگرد كه مهزاد از اين دنيا رفت
*********************
صد شاخه گلايل از بهار آوردي
اي مرگ براي من تو يك هم دردي
شب تا به سحر منتظرت مي مانم
هم بستر من شو تا ابد گر مردي
**********************
اي مرگ نيامدي دگر دير شده
ديوانه ي تو اسير زنجير شده
برگرد و ببين كه شاعره از غم تو
هر لحظه به دست غير تحقير شده